به نام خدا
میدونید چرا این کار رو ادامه میدم :
با اینکه به قول بعضیها که منو میشناسن و فکر میکنن که در شأن من نیست و قائلند که شبیه به کار کسایی که توی کوچه ها نون خشک جمع میکنن و در کنارش اگه کسی از این دست لباسها و کیف و کفشهای کهنه هم بهشون بده قبول میکنن ( گاهاً هم با اکراه چون اگر نیاز خودشون نباشه نمیدونن باهاش چکار کنن )
و با اینکه خونه به هم میریزه و سیدخانم (همسرم رو میگم که به خاطر سیّده بودنش و اینکه سخته کامل ادا کردن سیّده و با عجول بودن ما بشر هماهنگی نداره اینطوری خطابش میکنم ) زیاد راضی از این وضعیّت شلوغی خونه نیست
و با مزاحمت 110
و با بعضی مخالفتهای دیگه .
چون چیزایی رو حس میکنم و میبینم در اطرافم که دلیل بر رضایت خدای بزرگ و عظیم الشّأن باید باشه ؛ دیگه نمیگم چه چیزایی رو ولی اشاره میکنم به موارد مشابه اون :
توی مسائل مذهبی هم همینطوره ؛شما ببینید که زائرین امام رضا علیه السّلام و خواهر گرامی ایشون حضرت معصومه سلام الله علیها و دیگر معصومین علیهم السّلام چرا کم نمیشه ؛ خوب این دلیل داره ؛ میدونید دلیلش چیه ، چون هر کسی به نوبه ی خودش دستش رو بعد از زیارت پر دیده ؛ خصوصاً که معمولاً هم اشخاص خواسته های مادّی دارن و انگار برای درخواستهای دنیوی سراغ بزرگان دین باید رفت و بس (حالا کاری ندارم که کار زیاد جالبی نیست ولی در هر صورت ارادت زائر رو و اعتقادش رو میرسونه )
و نگهداران واقعی دین هم خود اون حضرات هستند و الّا اگر کسی قرار بود با دیدن اعمال من و امثال من دین خودش رو حفظ کنه که فاتحه ی دین خدا و شریعت پیامبر خونده بود اینجاست که خداوند در قرآن کریمش برای اینکه کسی با عقل کوچکش اعتراض به درگاه ملکوتیش نکنه فرموده :
الله اعلم حیث یجعل رسالته
خداوند داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد سوره ی مبارکه ی انعام آیه ی 124